سفارش تبلیغ
صبا ویژن

غروب یکشنبه بود. سومین غروب ماه ذی الحجه.

فقط نیم ساعت مونده بود به اذانی مغرب که راه افتادم سمتی مسجد. صدای تلاوتی قرآن بلند شده بود، دمی غروبی پیاده رووهام شلوغ شدس، دانشجو جماعت آ کارمند جماعت تازه آزاد و رها شدس آ با خیالی راحت میاد جهت خرید، شایدم مسجد.

دمی دری مسجد بامزه شد که اِز روبروم پسر خاله ی بنده خدام خسته آ کوفته کیف آ کتاب به دست داشت میرفت به نماز بِرِسه . رفتم توو مسجد، شکری خدا به وقت رسیدم. توو صفی شیشم-هفتم جا پیدا کردم آ سجاده پهن کردم. بعد از نمازی مغرب آ نماز مختص دهه ی اول ذی الحجه آ نمازی عشا...

روحانی مسجدمون دوتا نکته از تاریخ اسلام گفتن:

اول ماجرایی تعریف کردن از سوءقصد به جان حضرت رسول(ص). از توطئه ای گفتن که هم علامه ی حلی نقل کرده و هم سیدبن طاووس در کتاب الیقین نقل کرده.حج آقا آون چیزی که برای ما نقل کردن از زبان سید بن طاووس بود. 

ماجرا مربوط میشه به سال آخر عمر حضرت و در مسیر بازگشت پیغمبر از حج. حضرت در 18 ماه ذی الحجه حضرت علی ع رو بعنوان جانشین معرفی میکنن، 3 روز هم در غدیر موندن، و حالا در مسیر بازگشت ، شبِ 22 یا بیست و سومِ ماه هست. بنابراین ماه نور کمی داشته و اگر آسمان کمی هم ابری بوده باشه شبِ خیلی تاریکی میشده. نقل است که هُضیفه و عمار کنار حضرت رسول حرکت میکردن. هضیفه میگه پیغمبر روی شترشون خواب بودن(البته میدونین که انبیاء الهی خوابشون هم مثل بیداریست براشون). خب در ظاهرا خواب بودن که یکدفعه از خواب بیدار میشن و محکم نهیب میزنن به شتر که بایست. حالا چیطور شده؟ عده ای که چندتایشونا میشناسیند شومام، سطلهایی رو پُر از شن و سنگ ریزه کرده بودن و یکدفعه خالی میکنن دمی پا شتر حضرت رسول ، به این نیت که شتر توو اون سیاهی شب وحشت کنه و رم کنه و حضرت رو ... هُضَیفه میگه دیدم توی اون تاریکی 14 نفر بودن که فرار کردن(7نفر از مکه و 7 نفر هم از انصار مدینه). هضیفه میگه به حضرت رسول ص عرض کردم یا رسول الله اینها رو رسوا نمیکنین. حضرت میفرمایند: من میشناسمشون و اسم همگیشون رو میدونم، اما مامور نیستم که با اینها برخوردی کنم. و نقل است که هضیفه اسمشون رو از حضرت شنیده...

روحانی مسجد به عنوان نکته ی دوم از  آخرین سوره ی نازل شده به پیامبر اکرم(ص) گفتن:....

اینکه ::سوره ی مائده آخرین سوره ی نازل شده به حضرت رسول صل الله بوده، احکامش هم احکامِ کلیدیست. من جمله آیه ی ممنوعیت شُربِ خَمر...

سوره ی مائده-آیه 90:

ای کسانی که ایمان آورده‏اید، شراب و قمار و بتها و تیرهای قرعه پلیدند [و] از عمل شیطانند. پس، از آنها دوری گزینید، باشد که رستگار شوید.

این آیه هم در مدینه نازل شد و حکم قطعی حرمت شراب را بیان کرد.در شأن نزول این آیه گفته اند وقتی که آیه 43 سورة نساء نازل شد.عمر گفت:

اللهم بین لنا فی الخمر بیانا شافیا.یعنی خدایا درباره خمر بیانی روشن و کافی... برای ما بیاور چون خلیفه دوم تا آن زمان شراب می نوشید. و بعد این آیه نازل شد. البته درباره شأن نزول آیه فوق نظرات دیگری هم هست.

روحانی مسجد یه ماجرایی قابل تاملی از زمخشری*(صاحب تفسیر کَشاف) تعریف کردن...

----------------------------------------------------------------------------------------
*زمخشری همون مفسر از اهل سنت هست که اهل سُنت بهش میگن جارُالله





برچسب ها : مسجد  , احکام  , رسول الله (ص)  ,


      

اولین غروب ماه مهر از سال 1393 بود.

بابا داشتن لباس می پوشیدن آ آماده میشدن برن بیرون، ساعت یوخده از شیش گذشته بود آ آسمون هم داشت میرفت برای غروب کردن. یه نگاه ملتمسانه کردم به بابا، بابا هم انگار که خونده بودن ، با یه خنده ای گفتن خب وضوتو بگیر تا برسیم به نماز.

آخیش. قربون بابای مهربون خودم برم.

وضو گرفتم و لباس پوشیده رفتم دم درب خونه، ماشین روشن بود آ بابا منتظری من. جورابهام رو دیگه توو ماشین پوشیدم. من نمیدونم چرا همه توو این ساعت یادشون اومده بیرون از خونه کار دارن، ای بابا... چه ترافیکی شدس توو همین دوتا خیابون. ماشین رو توو کوچه-پس کوچه های پشت مسجد پارک کردیم.

دویدم تا برسم به نماز مغرب. وارد شدم. بسم الله. توو صف ایستادم و مُهر رو گذاشتم ، همه رفتن رکوع........... خب رکعت اول از دست رفت. دیگه صبر کردم برای رکعت دوم. 

بعد از نماز مغرب و عشا ، حاج آقا چند دقیقه ای در مورد آب صحبت کردن.

آب باران. آب کُر. آب قلیل. آب.... و مسئله ها رو مطرح کردن. احکامی از آب...

 





برچسب ها : مسجد  , آب  , احکام  ,


      



=================